مبارزه با اشرافیت در حکومت امام زمان عج
انسانهای عادّی در زمان حکومت امام عصر(ع) از رذالتی به نام تجمّل، اشرافیگری، خوی و خصلت دنیازدگی مبرّا هستند، انسان کامل و امام معصوم و نیز کارگزاران او به طریق اولی چنین خواهند بود. از اینرو، در روایاتی چند، بر این حقیقت تأکید شده است؛ از جمله اینکه:
«مهدی نسبت به عُمّال و کارگزاران و مأموران دولت خویش بسیار سختگیر باشد و با ناتوانان و مستمندان، بسیار دلرحم و مهربان.»2
و نیز:
«مهدی(ع) در رفتار چنان است که گویی با دست خود، کره و عسل به دهان مسکینان مینهد. مهدی(ع) چونان امیرالمؤمنین زندگی کند، نان خشک بخورد و با پارسایی بِزیَد.»3
آری. سیرت مهدوی، همان سیرت علوی است که حضرت باقرالعلوم(ع) در وصفش فرمودند:
«علی(ع) پنج سال بر «کوفه» حکومت کرد و در تمام آن دوران، برای خود، آجری روی آجر و خشتی روی خشت نگذاشت. او طلا و نقره سرخ و سفید برای بازماندگانش به ارث نگذاشت. با آنکه به مردمان و رعیّتش نان گندم نیکو و گوشت میخورانید، خود در درون خانه، نان جو و سرکه میخورد...»4
و نیز در سیره حضرت چنین آمده است:
«امروز در کوفه، همه زندگی مناسب دارند؛ حتّی صاحب پایینترین شغلها هم نان گندم؛ خانه و سرپناه و از آب گوارا (فرات) مینوشند.»5
علی(ع) در چنین شرایطی که امّت اسلام را از فقر، گرسنگی و بیمسکنی نیز نجات داده بود، باز به همان سیره قبل، یعنی بس زاهدانه و فقیرانه میزیست و خوراک و لباسش خشن و غلیظ و در حدّاقل بود. این نکته را بدین روی گفتیم که کسی تصوّر نکند چنین سیرهای از آن حضرت، منحصر به زمانی بود که حضرت میفرمودند:
«میترسم در یمامه یا در دورترین نقطه حکومت من، انسانی با سختی زندگی کند و گرسنه باشد.»
نه! اساساً برای حاکمان و کارگزاران حکومت اسلام! لباس رفاه و آسایش و تنآسانی ندوختهاند. البتّه حضرت باقرالعلوم(ع) در همان روایت فرمودند: «هیچکس طاقت نداشت چون علی(ع) زندگی کند؛ چنانکه حضرتش خود نیز در «نهجالبلاغه» فرمودند: «شما را یارای زیستن همچون من نباشد؛ امّا مرا با تقوا و ورع و پاکی یاری رسانید.»6
بدین روی، امروز کسی را این پندار نیست که حاکمان و مأموران نظام اسلامی، آنگونه زاهدانه زیست کنند؛ امّا این انتظار هست که از اشرافیگری و تجمّلگرایی بپرهیزند و از درد، داغ فقر و خجلت مستمندان ـ اگر دردمند نیستند، لااقل ـ باخبر باشند. مهدی(ع) نیز همچون جدّ بزرگوارش، علی(ع) در زمان حکومت خویش با اینکه رفاه و آسایش را برای همگان در تمام زمین فراهم آورده و نعمت، فراوانی و راحتی را در برترین سطح و مرتبت آن ایجاد مینماید؛ امّا خود بسیار زهدآمیز زندگی میکند و در این عرصه، بر مأموران و کارگزارانش بس سخت میگیرد. بدین روی، این توقّع معقول از کارگزاران نظام و حکومتی، چون «جمهوری اسلامی ایران» که به نام اسلام و به یاد و اعتقاد مهدی(ع) نیز برپا گشته است، وجود دارد که آنان رنگ و بویی از حکومت مهدوی داشته باشند و لااقل، درد و غم گرسنگان و مستمندان را فراموش نکنند! و مشکلات مردم در هیاهوی دعواها، بازیهای سیاسی و غوغای منافع جناحی و حزبی و گرایشات نفسانی و تمایلات اشرافیگری و زیستطاغوتی و مستکبرانه و قارونی آنان گم نشود!
آن مسئول و صاحبمنصبی که درد گرسنگی، فقر و فشار زندگی را در اثر حقوقهای آنچنانی و امتیازات نامعقول (اگر نه نامشروع) نچشیده؛ هرگاه هر خواسته و امکانی خواسته، با یک تلفن توسّط دیگران برایش فراهم آمده؛ نه در صفی ایستاده، نه رنج گرفتن وام و کمکی بر او سنگینی کرده؛ اگر خواسته است به سفر یا جایی رود، ماشین یا ماشینهایی گرانقیمت و دولتی نزدش حاضر شده و هیچگاه شرمندگی، نگاههای ملتمسانه اهل و عیال را احساس نکرده و ... مطمئن باشد که در ساحت مقدّس حاکمیت و ولایت علوی و مهدوی، هرگز جایی ندارد و سخت نیز مورد مؤاخذه و معاقبه قرار خواهد گرفت.
اگر خجالتی باشد برای مسئولانی است که با ثروتها و مکنتهای چندصد میلیونی (چه رسد فزونتر از آن!) در نظام اسلامی، منصب و مسئولیت میگیرند و از اینان بدتر کسانی هستند که قبح چنین امری را درک نکرده و این مسئولیتها را به آنان میدهند و با منتقدان نیز با استهزاء و پوزخند برخورد میکنند!
2. «خورشید مغرب»، ص 35.
3. همان, ص 36.
4. «امالی صدوق»، مجلس 47، ص 281.
5. «بحارالأنوار»، ج 40، ص 327.
6. «نهج البلاغه»، نامه 45.
- ۹۴/۰۴/۲۰