اشرافی گری آبروی نظام
شاید ۳۶ سال برای از بین رفتن، زوال و یا حتی فراموش شدن یک انقلاب، زمان مناسبی باشد؛ چیزی که به راحتی در انقلاب مردم فرانسه و انقلابهای مشابه دیگر قابل مشاهده است. حتی انقلاب کارگری شوروی و چین هم دوام چندانی نداشته و در اندک زمانی این جوامع دچار باز تولید اندیشهها و آرمانهای فکری و عقلایی شدند.
یکی از ویژگیهای مشترک این انقلابها، ایدئولوژیک بودن یا پیروی از یک سازماندهی تئوریک است، که در فرانسه با ایجاد دموکراسی و تشکیل نظام غیرپادشاهی، در چین و شوروی با سلطه طبقه کارگری همراه است. اتفاقی که حتی در انقلاب سیاه پوستان آفریقای جنوبی به رهبری نلسون ماندلا و یا حتی رفتارهای استقلال طلبانه گاندی در هندوستان شباهتهایی دارد.همه این رخدادها حداکثر با گذر از دهه ۳۰ و ۴۰ عمر خود، ماهیت اصلیشان را از دست داده و وارد کانال جدیدی از انفعالات داخلی شدهاند که حادترین حالت آن فروپاشی شوروی و کم رنگترین تغییر چرخش سیاستهای چین به سمت غرب و رسیدن به نقطهای بین سوسیالیسم و لیبرالیسم است که البته بیشتر در حوزههای اقتصادی این کشور نمایان است.
در هند و فرانسه نیز فقط شعارهای گاندی و انقلاب کبیر باقی مانده و سیاستمداران با استفاده ابزاری از این اندیشهها در عمل، آرمانهای استقلال طلبانه مردم را زیر سوال بردهاند و تحت سلطه مدرن رهبر کشورهای غربی یعنی آمریکا درآمدهاند.آنچه که امروز ما به عنوان خطرات اصلی برای تداوم مسیر امام روح الله با آن مواجه هستیم، فاصله گرفتن از ایدئولوژی محوری قیام محرومان و پابرهنگان یعنی «ساده زیستی، قناعت و دوری از تجمل و اشرافیت» است.
موضوعی که با چند سخنرانی خاص از مسئولان اتفاقا انقلابی سابق در اواخر سالهای دهه 60 با نام «آبروی نظام»، «رفاه» و «سازندگی» و در برابر نگرش مقاومت و قناعت حاصل از جبهه های نبرد هشت ساله صف آرایی کرد.توزیع زمین های دولتی، واگذاری اموال بیت المال با اندک بهایی به مسئولان و صف واردات کالاهای لوکس و خودروهای گران قیمت برای ادارات و مدیران دولتی گام اول به حاشیه رفتن یکی از محوری ترین شعار های انقلاب خمینی بود و زمینه ساز شکل گیری تضاد طبقاتی و شکاف عمیق حامیان اصلی این نظام با مسئولان شد.
یک تحلیل گر سیاسی درباره این دوران می نویسد: «رئیس جمهور وقت –دوران سازندگی- در حمایت از طبقه بالا و سرمایه دار جامعه، به جای مستضعفین با گام اولیه سازندگی به گام بعدی یعنی اشرافی گری قدم گذاشت. لقبی که هنوز برایش باقی مانده است. اما این اشرافی گری و حمایت از طبقه بالا، فاصله گرفتن از گفتمان اولیه انقلاب با شعار و خواسته «پابرهنگی» که طبقه پایین جامعه را ارج می نهاد و همچنین بستن فضای سیاسی که مورد علاقه طبقه متوسط بود، با واکنش تند سیاسی- اجتماعی طبقه متوسط و پائین جامعه مواجه شد.»
رفته رفته با شکل گیری سفرهای خارجی خانوادگی، اختلاسهای شهری و کشوری، استفاده از امکانات دولتی برای اعضای خانواده مسئولین خاص و اشغال پست های ویژه توسط اقازاده ها «شکل و شمایل اشرافیگری در کشور و تلاش برای تبیین شهروند درجه یک و دو» را بیشتر نمایان کرد.رفته رفته و با ورود به دوره بعد؛ تجمل گرایی و اشرافی گرایی فاز تازهتری به خود گرفت و ورود آقازاده ها به اقتصاد کلان کشور و البته باج خواهی و باج دهی دلالان گردن کلفت اقتصادی شکاف ملت و مسئولان را بیش از پیش نمود.
این روزها نیز علاوه بر شیوههای خاص زندگی مدیران و مسئولان حتی درجه چندم استانی، پای گروه های ویژه استقبال و اسکورت و پیشمرگ! با بهرهگیری از ماشینهای گران قیمت وارداتی، همایشها و گردهمایی های آنچنانی و با مخارج بالا، هدایا و پاداش های میلیونی، فرارهای مالیاتی، رانتهای میلیاردی و البته سفرهای خارجی با همراهی خانواده از جیب بیت المال، مصداقهای به روز شده این جدایی ملت و مسئولان است.
امام طرفدار عدالت اجتماعی بوده و طرفداری از مستضعفان یکی از پر تکرارترین مطالبی است که امام راحل در بیاناتشان به آن اشاره داشته اند. و در مقابل نیز به مسئولان کشور دربارهی خوی کاخنشینی هشدار می داد و یادمان نرفته که فرمود: «خاک بر سر مسئولی که بخواهند از خونی که مردم می دهند سهم خواهی کند.»
- ۹۴/۰۴/۲۰