دوتا بچه بس نیس!
پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۳ ب.ظ
خانواده خانومم می گفتن که دوتا بچه بسه، ولی بس نبود من قبول نداشتم بالاتر خانوممم طرفدار کثرت بچه بود.وقتی فاطمه به دنیا اومد تو شهری بودیم تنها .خانواده هامون نبودن.خیلی بهمون سخت گذشت.فاطمه هشت ماهه بدنیا اومده بود و دو هفته توی بیمارستان توی شیشه بود.دست تنها بودیم.واقعا فشار زیادی را تحمل کردیم مخصوصا مادر فاطمه. ولی مادر نگو شیر زن.بچه دوم محمد بود توی شیش ماهگی سقط شد.و چقدر مادرش مصیبت دید ولی روحش بزرگ تر شده بود.من میفهمیدم.به خانومم میگم حاضری بازم سختی بارداری تحمل کنی میگه حتما.بچه سوم معصومه.دوران بارداری معصومه با استرس و اضطراب سابقه زایمان زودرس سپری شد با نذر و نیاز و رعایت و مراعات معصومه ی بانمک بدنیا اومد.ناز و شیرین .زندگی مشترک من وبانو شیرین تر از قبل شد.و همسرم در تمام این دوران هم درس دانشگاهش را ادامه داد هم تربیت بچه و حالا هم تدریس میکنه.وقتی خبر بارداری بچه جدید را به مادرخانوم گفتیم حالا دیگه اونا هم تحت تاثیر اعتقاد ما هستن خیلی راحت و خوشحال تبریک گفت .حالا اونم طرفدار کثرت بچه است بلکه کثرت نوه.
اما گاهی استقامت و تحمل این زن (حضرت عیال) منو جلوش حقیر میکنه و در درون خودم ستایش میکنم اورا. حالا بهش میگم بازم حاضری بعد از این بچه بیاری میگه حتما.فرزند اوری برای او یک اعتقاد و وظیفه شرعی است کانه دارد جهاد میکند اکبر.
اما گاهی استقامت و تحمل این زن (حضرت عیال) منو جلوش حقیر میکنه و در درون خودم ستایش میکنم اورا. حالا بهش میگم بازم حاضری بعد از این بچه بیاری میگه حتما.فرزند اوری برای او یک اعتقاد و وظیفه شرعی است کانه دارد جهاد میکند اکبر.
- ۹۴/۰۹/۲۶
ان شاالله خدا اول شما و بانو رو برای هم و بعد بچه ها رو زیر سایه شما حفظ کنه تا فرزندان و به طبع نسل صالحی براتون باشن. و ان شالله بر این نسل صالح افزوده بشه ، حالا خواه به فرزند باشه خواه به نوه.